چرا برخي زوج ها بچه دار نمي شوند؟
از قديم رسم بر آن بوده است كه در مراسم عروسي نقل، برنج يا نظاير اينها را روي سر عروس و داماد ميپاشيدهاند. اين رسم باستاني زن و شوهر را تشويق به فرزند آوري ميكند و نماد باروري است.
به گزارش برنا؛ جامعه از زنوشوهر انتظار دارد ازدواجشان به آوردن فرزند منجر شود و اينطور ثمر دهد. البته فقط صحبت از جامعه نيست. اطرافيان و آشنايان، از والدين و بزرگان فاميل گرفته تا دوستان، همه بهطور مستقيم يا غيرمستقيم صحبت از اين توقع را به ميان ميآورند و زنوشوهر را ترغيب به فرزندآوري ميكنند. منتها اگر زنوشوهري نخواهند بچهدار شوند چه؟ آيا اين كارشان خودخواهي است؟ در ادامه، بيشتر راجعبه اين موضوع صحبت ميكنيم.
آمار فرزندآوري در سالهاي اخير چگونه بوده است؟ زوجها چقدر به داشتن فرزند تمايل دارند؟
فرزندآوري در سالهاي اخير در ايران سيري نزولي داشته است. با استناد به آمار كنوني، ميانگين تولد در كشور كمتر از ۲ فرزند يعني ۱٫۷ فرزند است. اين آمار نشان ميدهد ميانگين تولد در كشور كمتر از سطح جانشيني است؛ يعني اگر فرض بر اين باشد كه بهازاي هر پدر و مادر يك فرزند داشته باشيم، در حال حاضر اين اتفاق رخ نميدهد. بهعلاوه، ميزان رشد جمعيت در كشور، از ۱٫۲۹ درصد در سال ۱۳۹۰، به كمتر از ۱ درصد در سال ۱۳۹۸ رسيده است.
در ديگر نقاط جهان، از جمله آمريكا هم اوضاع به همين منوال بوده است. زنوشوهرها كمتر از قديم به آوردن فرزند تمايل نشان ميدهند.
مطمئنا هر پديدهاي علتي دارد. بهجاي قضاوتكردن، ميتوان با ريشهيابي، علت مسائل را يافت و با درك و شناخت بهتري سراغ موضوع رفت. كاهش ميل به فرزندآوري نيز از اين قاعده جدا نيست. در ادامه، با استناد به بررسيها و پژوهشهاي صورتگرفته، راجعبه علتهاي اصلي اين مسئله صحبت خواهيم كرد.
بيشتر بخوانيد:
ميزان پرداختن به سواد مالي در كشورها تابعي از باورهاي دروني سياستگذاران
عدم به كارگيري كودك و نوجوان در تحقيق و آزمايشات پزشكي/ كودك و نوجوان حق با خانواده بودن دارد
چرا برخي از زنوشوهرها از فكر آوردن فرزند منصرف ميشوند؟
وقتي متوجه ميشويم زنوشوهري قصد دنياآوردن فرزند ندارند، وسوسه فكر اينكه توانايي بهعهدهگرفتن مسئوليت پرورش ديگري را ندارند سراغمان ميآيد. البته كم نيستند كساني كه در زندگي با معضلاتي چون اعتياد، افسردگي، اختلال رواني و نظاير اينها سروكار دارند و واقعا شرايط را براي رشد كودك مناسب نميدانند. منتها جالب است بدانيد نياوردن فرزند دلايل متعددي ممكن است داشته باشد و اين فقط يكي از دلايل است.
عده زيادي هم هستند كه از لحاظ مالي در شرايط خوبياند، صبورند و اعتماد به نفس دارند و ميتوانند به ديگران مهر بورزند، در واقع، افرادي كه پدر و مادرهاي فوقالعاده خوبي خواهند شد، اما بازهم خلاف آن تصميم ميگيرند و از فكر آوردن فرزند منصرف ميشوند. اينها چه علتي براي كارشان دارند؟ در ادامه خواهيم گفت.
۱. ميخواهند از قيد مسئوليتهاي بزرگكردن فرزندان رها باشند
حتما نبايد كودكي را بزرگ كرده باشيد تا بدانيد چقدر زحمت و دردسر دارد. سالهاي اوليه كه تقريبا تمامي وقت و انرژي صرف رسيدگي به كودك ميشود. شببيدارشدنها با صداي گريه كودك، عوضكردن منظم پوشك بچه، رسيدگي به او در اوقات بيماري و ناخوشي، و در آينده خرج مدرسه و بسياري مسائل ديگر. خيليها تمايلي ندارند زير بار اين مسئوليتها بروند. ترجيح ميدهند وقت و انرژيشان را صرف خود كنند؛ مثلا در كارشان پيشرفت كنند، سفر بروند، سرگرميهايشان را دنبال كنند و نظاير اينها.
اين دسته از زنوشوهرها دوست ندارند براي اشاره بهشان از اصطلاح «بيفرزند» (Childless) استفاده شود. خودشان اصطلاح «آزاد از قيد فرزند» (Childfree) را ترجيح ميدهند؛ چون فكر ميكنند با اين اصطلاح كمتر از سوي ديگران قضاوت ميشوند. تصميمي است كه خودشان در كمال صحت عقل گرفتهاند و ترجيحشان آن است كه اينطور زندگي كنند.
۲. از وجود معضلات اجتماعي نگراناند
نياوردن فرزند بهخاطر معضلات اجتماعي يا مشكلات زيست محيطي
كساني هستند كه به مشكلاتي مثل لبريزشدن جمعيت در كره زمين اشاره ميكنند يا مثلا به تعداد روبهفزوني مردمان فقير و مستمند يا به كودكاني كه نان شب براي خوردن ندارند. در واقع، اين دسته از زنوشوهرها نميخواهند خود را با شرايط وفق دهند و سبب دوام آن شوند. آنطور كه ديدگاه خاص خودشان است، نميخواهند به مشكل بيفزايند، حالا كه نميتوانند راهحل باشند. فكر ميكنند آوردن فرزند در شرايط حاضر عادلانه نيست.
نكته ديگري كه برخي زنوشوهرها به آن اشاره ميكنند شيوه برخورد مردم با كودكان است. در واقع، گمان ميكنند اينطور كه در حال حاضر در برخي جوامع با برخي كودكان رفتار ميشود، امكان رشد و بالندگي را ازشان سلب ميكند و انسانهاي سالمي بار نخواهند آمد.
۳. نقش و جايگاه زن در جوامع امروزي تغيير كرده است
زنان در گذشته، در مقايسه با مردان، با محدوديتهاي بيشتري روبهرو بودهاند. نقش و جايگاهي كه جامعه براي زن تعريف ميكرد او را مجبور ميكرد در خانه بماند و مهمترين كاركردش بهدنياآوردن و پرورش فرزند باشد؛ چيزي كه بهباور مردمان آن روزگار علت آفرينش زن بوده است. طبيعتا چنين ديدگاهي باعث ميشد تا زنان از بسياري از امكاناتي كه نصيب مردان ميشد بيبهره بمانند، در رأس اينها امكان درسخواندن و كاركردن.
اما حالا اوضاع بهگونه ديگري شده است. زنان هم مثل مردان درس ميخوانند و كار ميكنند. هم زن و هم شوهر در فراهمكردن سرمايه لازم براي ادامه زندگي شريكاند. با اين حساب، ميتوانيم نتيجه بگيريم بسياري از انتظاراتي كه در گذشته از زنان ميرفت، در حال حاضر، در حال رنگباختن است.
۴. گرفتاريهاي خانوادهها و مشكلاتشان با فرزندان را ميبينند
گرفتاريهاي مربوط به بزرگ كردن فرزندان، از دلايل ديگر نياوردن فرزند
عدهاي به اين نكته اشاره ميكنند كه ذهنيتشان راجعبه خانواده كاملا متفاوت از چيزي بوده است كه در واقعيت ميبينند. ذهنيتشان درمورد خانواده عدهاي بوده است كه دور هم شادمان نشستهاند و ميگويند و ميخندند؛ اما وقتي واقعيت معضلات و گرفتاريهاي روزمره بزرگكردن فرزندان را ميبينند، كمي عقب ميكشند.
بيشتر از همه ديدن اينكه والدين فرزندان چه فشار و استرسي را براي فراهمكردن ملزومات زندگي تحمل ميكنند. البته چندان هم بيراه نميگويند، چون نتيجه برخي پژوهشها حاكي از آن بوده است كه والدين، در مقايسه با سايرين، بيشتر ناراحت ميشوند و تحتفشار و استرس هستند.
وقتي صحبت از آوردن فرزند و تصميمگيري راجعبه آن ميشود، مردان بيشتر اهداف و انگيزههاي شخصيشان را در نظر ميگيرند؛ اينكه آوردن فرزند چقدر زندگي شخصيشان را تحتتأثير قرار خواهد داد و از چهچيزهايي بايد بگذرند و صرفنظر كنند. زنان در سوي ديگر، بيشتر ديگران را در نظر ميگيرند تا خودشان و ترجيح ميدهند با مشورت با شريك زندگيشان راجعبه آوردن يا نياوردن فرزند تصميم بگيرند. اينها از نتايج برخي پژوهشهاي صورتگرفته درباره اين مسئله بوده است.
۵. ميخواهند تمامي وقت و عاطفهشان را صرف شريك زندگيشان كنند
خيليها بهخاطر اين ازدواج ميكنند كه لذت مادربودن يا پدربودن را تجربه كنند. هميشه احساس نياز به اين عشق عميق به فرزندان در آنها هست و براي برآوردهكردنش تلاش ميكنند. منتها عدهاي هستند كه ترجيح ميدهند تمامي عشق و محبتشان را خرج شريك زندگيشان كنند.
در واقع، فرزند براي اين دسته از افراد نقش مانعي را بازي ميكند كه ممكن است آنها را از همسرشان دورتر كند؛ پس ترجيح ميدهند اين خطر را به جان نخرند.
سعي كرديم در مطلب حاضر قويترين ديدگاهها در مخالفت با آوردن فرزند را بررسي كنيم و مهمترين دلايلي را كه برخي از زنوشوهرها براي اين تصميمگيري دارند شرح دهيم. البته نبايد فراموش كرد كه هيچكدام از اين ديدگاهها وحيمنزل نيستند و خلافشان هم ميتواند صادق باشد، كه مطمئنا مخالفان سرسختي هم دارند. در نهايت تصميمگيري با شما خواهد بود؛ اينكه حق را به كدام گروه ميدهيد و راجعبه هريك چه فكر ميكنيد.